حرف دل

سوز دل یه تافته ی جدا بافته

حرف دل

سوز دل یه تافته ی جدا بافته

گل سرخ

اگر روزی من مردم و تو مرا دوست می داشتی هر پنج شنبه به مزارم بیا و

 گله سرخی بر روی قبرم بگذار تا همیشه اون گله سرخی رو که به تو داده

 بودم به خاطر بیارم.....

ولی اگر ...تو مردی...من فقط یه بار بر مزارت میایم و آن دسته گل سفید

مریم را که با خون خود سرخ خواهم کرد را برایت هدیه می آورم و عاشقانه

 در کنارت جان می سپارم ...

تا بدانی که هیچ وقت تنها نیستی ...

 

 

یه درد دل کوچولو

یه روز دیگه هم رفت ولی خبری نشد نباید هم خبری بشه آخه مشکل از اون نیست مشکل از طرف منه . نمیدونم تا کی این جریان ادامه داره نمیدونم من تا کی دوام میارم خیلی خستم. الان هم امتخانام شروع شده اولیشو دیروز دادم که اگه استاد مرام نزاره میوفتم. اصلا مهم نیست . دیگه هیچی مهم نیست تنها چیزی که مهمه تموم کردنه این جریان.

راستش رو بخاید از این جریان خسته نیستم . من بیشتر نگرانم نه نگران خودم نیستم نگران اونم آخه اون چه گناهی کرده که به خاطر من باید اینقدر سختی بکشه دارم دیوونه میشم روز به روز داره غمگینتر میشه ای کاش میمردم و این روزارو نمیدیدم امروز صبح زنگ زد غم تو صداش داد میزد فقط میتونستم بش امید بدم بگم درست میشه بگم غصه نخور من میدونم درست میشه ولی امید تا کی ؟ گلم داره پرپر میشه من نمیخوام اون به خاطر من اینقدر سختی بکشه نمیخوام به خاطر من اذیت بشه ولی.....

فردا امتخان دارم میخوام زودتر امتخانام تموم بشه تا برگردم تهران ترم دیگرو مرخصی میگیرم شاید بشه کاری کرد.

 برام دعا کنید .

یا حق

 

حرف دل

به نام آنکه سر بر سجده اش حالی دگر است

این وبلاگو درست کردم تا حرف دلمو توش بنویسم درسش کردم تا دلتنگیهامو  توش بنویسم

همه فکر میکنن که آدم بی آرو دردی هستم نمیدونن که از درد دارم میترکم دلم میخواد داد بزنم ولی خوب زندگی همینه دیگه کاریش هم نمیشه کرد  بازم شکر توکل به خدا.

آخر هفته امتخانام شروع میشه خیلی کم خوندم ولی خوب مشروط نمیشم.

انشاا... تو امتحان زندگی قبول بشیم.

تو این وبلاگ هرکی هرچی دلش خواست بنویسه .

یا خق